- گاو بهل
- گردونه گاو که بیشتر برای سواری بکار برند: خداوندا، بگاو بهل قناعت زود بنشانم. که تا چشمم بدان نبود که او گاو غنم دارد (فوقی یزدی) (بواو غیر ملفوظ و سکون ها بسته)
معنی گاو بهل - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آنچه صورت و چهره گاو دارد: گرز گاوچهر
آنچه شکلش بصورت پهلوی گاو بر آمده باشد (ک) : ... و چون با روی شهر بطرف خراسان گاو پهلو نبود شش برج دیگر ساخته بر آن طرف بنهاد بعوض گاو پهلو
آنکه اجازه دارد با پرداخت حقی در قسمتی از ملک دیگری زراعت کند، شخصی که واسطه میان مالک و زارع است و چند بنه را بعنوان یک واحد زراعتی اداره میکند (در تهران مستعمل است)
آلتی باشد که آنرا بگردن گاو می بندند و با آن زمین را شخم می زنند
چادر ترکمانان خیمه ای که ترکمنان در زیر آن زندگانی کنند